چکیده
اینجانب ساره…………، معلم پایه اول ابتدایی با مدرک تحصیلی ……………. مدت ………… است که مشغول تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک می باشم . در سال جاری در دبستان …….. واقع در ………………………. دوران خدمت خود را گذراندم .
در کلاس من دانش آموزی به نام محمد بود که اصالتا سیستانی بود و مدت کمی هم بود که بخاطر کار پدر خود به شمال مهاجرت کرده بودند . متاسفانه این دانش آموز دچار بعضی اختلالات رفتاری ناشایست شده بود . از قبیل شلوغي کردن ، مسخره كردن ديگران، اذيت دادن به ديگر دانش آموزان ،حسودی کردن ، تنبلي ، بي حوصلگي ، فحش ، لجبازي ،سردرد بود.
در پایان با راهکارهایی که توسط خودم و همکاران اجرا شد توانستیم مشکل این دانش آموز را رفع نماییم . این راهکارها به شرح زیر است :
۱- محبت به موقع و متناسب به فرزندان ودانش آموزان ، موجب كاهش اختلالات رفتاري مي شود.
۲- توجه به موقع، محبت ، تقويت نكات مثبت ، پرورش اعتماد به نفس ، موجب نگرش مثبت فرد نسبت به خود و ديگران مي شود.
۳- ايجاد انگيزه و ایجاد نگرش مثبت فرد نسبت به خود ومعلم و دیگران موجب بهبود وضعيت تحصيلي و رفتاری فرد مي شود.
۴- بین فرزندان نباید تبعیض قائل شد .
۵- بهتر است برای شناسایی و رفع مشکل از راهنمایی های صاحب نظران استفاده گردد .
۶- بهتر است برای رفع مشکل ، نظريه هاي علمي و تحقيقات گذشته مورد توجّه قرارگیرد . تا داراي اعتبار مي باشد.
کلید واژه : دانش آموز – پایه اول – رفتار ناشایست – حسادت – فحش
مقدمه
یکی از عوامل بازدارنده در امر تحصیل ، اختلالات رفتاری می باشد . معلّمان در برابر اختلالات رفتاری ، به شکل های متفاوتی از خود عکس العمل نشان می دهند . برخی از معلّمان آنان را به شدّت سرکوب می کنند . بعضی از معلمان ، در مقابل آنان کو تاه می آ یند ؛ بعضی دیگر آنان را به حال خود رها می کنند . امّا واقعیت این است که در این حالت مشکل ادامه خواهد یافت و مشکلات دیگری نیز به دنبال خواهد آورد .
به نظر می رسد راه منطقی این است که وقتی مشکلی در کلاس پیش می آید ؛ بهتر است ابتدا آن مشکل شناسایی شود سپس آن مشکل به صورت علمی مورد بررسی قرار گیرد . بعد از آن راه حل هایی جهت رفع مشکل پیدا کرده و به صورت عملی آن مشکل رفع گردد.
توصیف وضعیت موجود و تشخیص مسئله
در سال تحصيلي ۹۱-۹۲ در پايه اول مدرسه ………. مشغول به خد مت شدم . وقتي براي اولين بار به كلاس رفتم از فرا گيران خواستم خود شان را معرفي نمايند وقتي نوبت به محمد رسيد ، ديدم پسری با پوست سياه گوشه كلاس نشسته است . وبا صدايي بلند خودش را معرفي كرد . اما وقتي دانش آموزی با صداي بلند خودش را معرفي مي كرد. محمد از من می خواست كه به او بگويم با صداي پايين خودش را معرفي نمايد چون من حوصله سروصداي آنها را ندارم. واگر كسي حرف مي زد محمد اورا مسخره مي كرد يا با او دعوا مي كرد ومي گفت صداي شما سر من را به درد مي آورد.
شامل۲۶صفحه
اطلاعات بیشتر ... | |
---|---|
قابلیت ویرایش | ندارد |