نمادپردازي دانشي كهن است و دامن گستر كه جملگي تمدنهاي باستاني را غنا ميبخشيد و هم عنان با آرزوها و آرمانهاي بشري اوج و حضيض مييافت. نمادها در قالب حيوانات نمود مييافتند و در اين ميان يكي از پرشمارترين نمادها در وجود موجودات بالدار متجلي ميشد. بال غالباً نماد آسمان بود و زمينهساز احساس رهايي از كالبد تن و پرواز در بيكرانگي را در آدمي پديدار ميساخت. انسان نيروي مانا و اسرارآميزي در موجودات بالدار (كبوتر، شاهين...) جست و جو ميكرد و جنبههاي جادويي آن را ميستود. در دوران باستان كاهنان و جادوگران گاهي مُلَبَّس به پوست حيوانات ميشدند و نقاب جانوري برسر ميگذاشتند تا «مانا» را براي خود بدست آورند و بر طبيعت چيره گردند. دايره، قرص، گوي و حلقه نيز واجد نيروي مينوي تلقي ميشدند. دايره نمادي از كيهان و آسمان بود و چون آغاز و انجامي نداشت، دلالت بر نامتناهي و ابديت ميكرد. قرص خورشيد و هلال ماه سحرآميز مينمودند و نشاني از پايان ناپذيري بودند و گوي و حلقه نيز حاكي از بيكرانگي ميكردند. بشر كه فاقد ويژگيهاي دايره و بال بود با در هم آميختن اين دو به صورت دايرهاي بالدار در صدد دستيابي به قدرت آنها بود. بال علامت ايزدي و نماد قدرت و نگهبان سلطنت به شمار ميآمد و دايره اين توان را به بيكرانگي و بيانتهايي ميرساند. آميزش بال و دايره احساس دستيابي به نيروي هر دو را توأمان ميسر ميكرد. در تمدنهاي كهن «حيوانات بالدار نتيجهي آميزش ويژگي خدايان گوناگون است. تركيبي از عقاب و شير و شيردال و قرص بالدار، نمونهي كهن ديگري از اين اختلاط است.» قرص بالدار تصوير خورشيد است و بالهاي گشوده آن، گسترهاش را مينماياند. گوي بالدار در مصر نماد آسمان بود و قوچ نماد آمون و قرص آفتاب نمايندهي خداي خورشيد يعني رَع ـ هرختي.(۱۲۴).
«از امتزاج اين دو (يعني قوچ با قرص آفتاب بر سرش) نمادي پديدار ميشد كه نمايندهي آمون ـ رع، قدرتمندترين خداي مصريان بود.» بيشتر خدايان مصري در هيئت حيوانات نمايان ميشدند. علاوه بر نمونههاي بالا، هوروس در سيماي يك شاهين، آپيس در شكل گاونر و سِخمت (خداي شهر مِمفيس) در صورت يك ماده شير ظاهر ميشدند. ميدانيم هخامنشيان با فتح مصر به دريايي از نمادها و علامتهاي گوناگون دست يافتند كه ميتوانستند در نقشينههاي خود به كار گيرند. حلقهي بالدار منشأيي مصري دارد و از آنجا به سوريه و آسياي كوچك و سپس ميان رودان سرايت كرده و در آشور نماد «شَمَش» خداي خورشيد و نشاني از دادگستري به شمار ميآمده است. دايرهي بالدار مصري فاقد نيم تنهي آدمي است. آشوريان ضمن اقتباس اين نماد به آن نيم تنهي مردي را افزودند. هخامنشيها نماد فوق را (با نيمتنهي انساني و بدون نيم تنه) از آشوريان اخذ و وارد معماري و هنر مهرسازي خود كردند. هخامنشيان در هنر پيكرتراشي، كوشكسازي، كتيبهنويسي و انديشه سياسي ميراثدار آشوريانند و اخذ نقش نماد بالدار در همين چارچوب معنا پيدا ميكند.
اطلاعات بیشتر ... | |
---|---|
قابلیت ویرایش | ندارد |