مقدمه
امروزه مسائل مربوط به جمعيت، خصوصيات و ويژگيهاي آن، چنان رابطة تنگانگي با خود و با عوامل غيرجمعيتي پيدا كرده است كه جايي را براي اثبات حقانيت خود مبني بر ضرورت توجه به ضرورت توجه به مسائل جمعيتي در ارتباط با ديگر عوامل از قبيل منابع طبيعي، زيستمحيطي، غذايي ، مسائل سياسي و امنيتي و … باقي نگذاشته است. در حقيقت محدوديتهاي موجود در سطح كرة زمين آن هم در ابعادي وسيع و در طيفي گسترده كه كانون توجه اغلب دانشمندان و صاحبنظران است، اگر نگوييم همة آنها مستقيماً تحت تأثير جمعيت و تحولات آن پا گرفته، حداقل ميتوان مدعي شد كه به طور غيرمستقيم تحميل شده از سوي جمعيت و ابعاد مختلف آن بوده است. افزايش روزافزون جمعيت جهان و رشد شتابان آن بعد از انقلاب صنعتي در كشورهاي توسعه يافته و متعاقب آن رشد بيرويه و انفجاري جمعيت در كشورهاي در حال توسعه بعد از جنگ جهاني دوم (دهه ۱۹۵۰) به سب كنترل مرگ و مير، در نتيجة تحولات عظيم در ارتباطات جهاني، پيشرفتهاي سريع تكنولوژي بويژه در زمينة داروهاي جديد و گسترش سياستهاي جديد سرازير شدن كالاهاي مختلف ساخته شده صنعتي، گسترش مؤسسات آموزشي و بهداشتي و ارتقاي سطح آگاهي، آموزش و پيشگيري در بين كشورهاي مختلف و … مشخص شدن رابطة نزديك، پيچيده و مستقيم يافت و ساخت جمعيت كشورها با تمام شرايط زندگي انساني و درجه توسعه اقتصادي و اجتماعي آنها، تلاش همه جانبة محافل علمي و اجرايي را جهت شناخت هر چه دقيقتر جمعيت و ويژگيهاي آن در رابطه با بستر جغرافيايي خود ايجاب كرده است. بديهي است اين امر خود موجب توسعة علوم وابسته به جمعيت بويژه گسترش شاخه علمي جغرافياي جمعيت كه يكي از جديدترين ، هيجانانگيزترين و بحثانگيزترين شاخههاي جغرافيا ميباشد، گرديده است. دانشي نو كه ريشه در انديشههاي كهن و نحلههاي فكري ـ فلسفي مختلف دارد. البته لازم به يادآوري است كه در كنار اين تلاشها نبايد پيدايش و توسعة دانش انفورماتيك ، تحولات شگرف علمي و تكنولوژي در زمينههاي مختلف و بدنبال آن گسترش فعاليت انسانها و گشوده شدن چشماندازهاي وسيع و جديد جغرافيايي را در چگونگي گسترش دامنه مباحث و قلمرو مطالعاتي آن ناديده انگاشت، چرا كه دانش انفورماتيك به همراه شاخههاي علمي ديگر امكانات وسيع كارآمدي را در اختيار جغرافيدانان و ساير دانشمندان قرارداد و امكان آن را فراهم ساخت كه دانشمندان و صاحبنظران جمعيتي بتوانند همزمان با تحليل عوامل مؤثر و مختلف بر چگونگي تحولات يك پديده، معين بدور از اشتباهات و خطاهاي ناشي از نگرش تك بعدي امكان تحليل تركيبي عوامل جمعيتي و غيرجمعيتي را داشته باشند. به عبارت ديگر نگرش سيستمي در تحليل پديدههاي جمعيتي جايگزين روشهاي مبتني بر تجربهگرايي محض و تكبعدي گرديد. تحت تأثير اين تحولات جغرافياي جمعيت از حالت توصيفي محض خارج و به عنوان علمي كه علاوه بر تأكيد بر تباينات مكاني، جنبههاي فضايي را در رابطه با طبيعت به هم پيوسته مكانها مورد بحث و بررسي قرار ميدهد، مطرح شده تا از اين طريق بتواند نسبت به كشف و تشريح اصول روابط بين پديدههاي جمعيتي و غيرجمعيتي نايل آيد.
شامل۱۱۸صفحه
اطلاعات بیشتر ... | |
---|---|
قابلیت ویرایش | ندارد |