در معماري هخامنشي تلاشي مستمر و پايا براي هماهنگي و آفرينش صورتي يگانه از تنوع و تكثر هنري مشاهده ميشود. تجلي اين تلاش در تخت جمشيد به عنوان نماد معماري پارسي بيش از پاسارگاد و شوش به چشم ميآيد. بنابراين معيار ارزيابي پژوهندگان هنر پارسي نيز چنين مجموعهي عظيمي است. علاوه بر اين آرامگاههاي سنگي پادشاهان هخامنشي در نقش رسم و در دامنهي كوه رحمت (مهر) تخت جمشيد صورتي ديگر از معماري كاخها را عرضه ميكند و نماي آنها حاكي از اين موضوع است. همانگونه كه معيار ارزيابي ما در معماري هخامنشي تخت جمشيد است، به همان ميزان مجموعهي فوق در فهم و تفسير نمادها ملاك قرار ميگيرد. اين نمادها بخشي از شكوه تخت جمشيد به شمار ميآيند. هنگامي كه بيننده در برابر اين بناي بزرگ قرار ميگيرد، نگارهها بيش از هر بخش تحسين و احترام او را بر ميانگيزند. پيچيدگي و درهم تافتگي نقشهاي نمادين هم شكوهمند است و هم احترام برانگيز. اين احساس بيننده را در هالهاي از ابهام و احترام رها ميسازد و «شهامت روحي» سازندگان آن را منعكس ميكند. چون از شهامت روحي سخن به ميان آمد نگارنده ناگزير است در مفهوم «هنر» درنگ كند و سپس بحث نگارههاي نمادين تخت جمشيد را دنبال نمايد.
ابهام از احساس آدمي سرچشمه ميگيرد و هنگامي جلوه بيروني بيابد در كسوت «هنر» متبلور ميشود.
درك ناپذيري هنر در ابهام است. «هنر كوششي است براي آفرينش صورت لذت بخش» اين صورت لذت بخش هنگامي احساس ميشود كه به نوعي يگانگي يا هماهنگي منجر گردد. در يك اثر هنري و «در تاريخ هنر... هيچگاه با «واقعيت مسلم» رو به رو نمي شويم بلكه به درجاتي از مطالب موجه نما دست مييابيم. » هنر محصول احساس آدمي است اما درك آن متكي بر شناخت و معرفت عقلي، اين موضوع موجب تفسيرپذيري هنر شده است. براي فهم مقولهي هنر قاعدهي عامي وجود ندارد و هر ديدگاه به هر اندازه كه مستند و مستدل باشد تريدپذير است و تنها هنگامي «واقعيت مسلم» تلقي ميشود كه مورد شك و بازبيني قرار نگيرد و اين درك ناپذيري نهايي هنر سبب و انگيزه هر پژوهش تازه است. ارزش نهايي هنر و كمال يك اثر هنري هم پايدار و مستقل از زمان است و هم آراء پيوسته دربارهي آن در حال دگرگوني است.
اطلاعات بیشتر ... | |
---|---|
قابلیت ویرایش | ندارد |