مقدمه
تو ستون استحکام عرشی بانو! اینگونه بر زمین نیفت!
برخیز؛ وگرنه آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد. برخیز و چنین رنجور به دیوار تکیه نده که تمام عالم به تو اتکا دارد.برخیز! همه زخمهایت را پنهان کن تا دشمن، آرزوی پیروزی را برای خویش به گور ببرد.
هنوز باید باشى. هنوز اسلام نیازمند خطبههای توست. هنوز امیرالمؤمنین علی(ع) انقلاب و غیرت فاطمى تو را پشتوانه خویش میخواهد. برخیز و با همین نیمهجان مجروح، با همین پیکر زخمخورده در کوچههای شهر جاری شو.در تمام خانههای خواب برده را با دستهای عصمت خویش بکوب تا بیدارشان کنى؛ تا تنها ماندن حجت خداوند را بدانند و به پا خیزند، تا پایمال شدن وصیت و میراث رسول را سکوت نکنند.
پس از تو غمگین نباید بود.اکنون که تو رفتهاى، تمام دردهایت به پایان رسیدهاند. اینک در جوار پیامبر خاتم نشستهای و بیشک، غصههایت را سر بر دامان او از یاد میبرى. امّا اندوه من از بیتو ماندن است…، از تنها شدنِ حقیقت بر روی این خاک پرفریب…، از درد دلهای تلنباری که پس از تو تنها قلب پرسکوت چاه، یارای شنیدنش را خواهد داشت.
اطلاعات بیشتر ... | |
---|---|
قابلیت ویرایش | ندارد |