کتاب صوتی دره ها و قله ها
این کتاب اثر اسپنسر جانسون میباشد که نسخه صوتی آن (کتاب گویا یا صوتی) در کتافایل آماده شده است ، اسپنسر جانسون (Spencer Johnson) به عنوان یکی از پرفروشترین نویسندگان نیویورک تایمز است که همواره معتقد بوده است که هر یک از ما شرایط گوناگونی را در زندگی تجربه کردهایم؛ و وضعیت همه ما با یکدیگر یکسان نبوده است و هر کس شرایطی متفاوت از دیگران داشته است ، شرایطی که در مواقعی خوب و ایدهآل بوده است و در مواقعی هم بد یا نامطلوب . همه ما علاقه داریم که شرایط بهتر ، مطلوبتر و شادتری داشته باشیم و غم غصه و شرایط بد و نامطلوب دوری کنیم.
اسپنسر جانسون دارای یازده کتاب پرفروش بینالمللی است که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد که به چندین زبان مختلف دنیا ترجمه شده است :
- چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟
- مدیر یک دقیقهای
برای مشاهده کتاب های صوتی دیگر ما در کتافایل به لینک زیر بروید :
آنچه در کتاب صوتی میشنوید
وجود دره و قله در زندگی برای همه طبیعی است.
حال چگونگی بیرون آمدن از دره و ماندن روی قله مسئله بسیار مهم برای ما می باشد.ممکن است در مقطعی از کار و زندگی شرایطمان خوب باشد و در مقطعی دیگر بد.
این مسئله برای همه با هر فرهنگی در جهان وجود دارد و این بخشی از خصوصیت انسانهاست.قله ها و دره ها تنها لحظات خوب و بد ما نیستند بلکه احساسات درونی و چگونگی پاسخ ما به رویدادهای بیرونی هستندون متولد ۱۹۳۸ یک پزشک، نویسنده و سخنران اهل ایالت متحده آمریکا که بیشتر به خاطر کتاب های افسانه ای ژانن کتابما بدون اینکه متوجه باشیم لحظه های خوب و بد را برای خودمان ایجاد میکنیم.
اشتباهات شما در دورانهای خوب امروزتان، پدید آورنده یَ دوران های بد فردایتان هستند و باالعکس رفتارهای خردمندانه شما در دوران های بد امروزتان، پدیدآورنده ی دوران های خوب فردایتان خواهند بود.
در این کتاب صوتی نکته هایی در مورد قله ها و دره های زندگی برای استفاده در همه امور خواهید آموخت و این را بدانید که خوشبختی این است که قدر لحظه های خوب زندگی را بدانیم و از آن لذت ببریم.
- موضوع: موفقیت
- نویسنده: اسپنسر جانسون
- راوی: نامشخص
آنچه در کتاب صوتی دره ها و قله ها میآموزید
اما واکنش به آنها در اراده و کنترل ما است. بنابر این میتوان گفت که راز بزرگ موفقیت و شکست، نیکفرجامی و بدفرجامی، شادی و ناراحتی، توسعه و عقب ماندگی ما انسانها، در گرو واکنش ما به عوامل بیرونی است. داستان کتاب صوتی دره ها و قله ها دربارهی مردی جوان است که مایوس از روزگار است تا اینکه با مردی روبرو میشود که بر فراز قله ها زندگی میکند. با دیدن این فرد سعی میکند از او بیاموزد که چگونه در دوران های خوب و بد به آرامش و موفقیت بیشتری دست پیدا کند.
کتاب صوتی قلهها و درهها (Peaks and Valleys) در مورد همین لحظات و تجربههای خوب و بد است. تجربههای نامطلوبی که به دره تشبیه میشوند و تجربههای شیرینی که همچون یک قلهاند. این کتاب صوتی به شما میآموزد که چگونه با این قلهها و درهها رو به رو شوید و سپس قلههای بیشتر و درههای کمتری را تجربه کنید.
بخش اعظمی از رویدادها و حوادثی که در اطراف ما اتفاق میافتند و بر زندگی ما تاثیر میگذارند ممکن است به خواست ما نباشند. اما واکنشی که ما در برابر آن رویدادها از خود نشان میدهیم به ارادهی خودمان بستگی دارد. پس باید بدانیم که دستیابی ما به موفقیت و یا شکست، وابسته به واکنشی است که در مواقع گوناگون از خود بروز میدهیم.
برای دستیابی به این مفهوم جانسون در این کتاب صوتی به روایت زندگی مردی میپردازد که با ناامیدی تمام در اعماق درهای گسترده و عظیم زندگی خود را سپری میکند تا اینکه روزی پیرمردی را میبیند که در بلندای قلهای پرعظمت زندگی میکند. سرانجام مرد جوان با معاشرت با این پیرمرد پر تجربه درمییابد که چگونه با استفاده از تکنیکهای کاربردی او در حوادث خوب و بد زندگیاش به آرامش و موفقیت برسد.
کتاب قلهها و درهها برای چه کسانی مناسب است؟
در کتاب صوتی آماده شده در رابطه با زندگی کردن به صورت صحیح صحبت شده است و گوش کردن به آن برای همه کسانی که در زندگی با چالشهای بسیاری روبهرو هستند، نیاز است در این کتاب بیشتر راجب موضوع نحوه زندگی کردن سالم و درست صحبت شده تا نحوه موفقیت در زندگی
اسپنسر جانسون کیست ؟
اسپنسر جانسون از نویسندگان برجسته و پرطرفدار جهان امروز است و اکثر اوقات به عنوان بهترین شخص، در ارائهی راهحلهای مفید و آسان برای مسائل دشوار و پیچیده شناخته میشود.
وی همچنین از محبوبترین نویسندههای دنیا در حوزهی روانشناسی میباشد. میلیونها نفر از خوانندگان کتابهای او توانستهاند به سادگی با اعتماد به خود در شغل و زندگی به کامیابی و موفقیت دست پیدا کنند. از آثار بسیار پرفروش او میتوان به کتاب «مدیر یک دقیقهای» که به همراه دکتر کنت بلانچارد به رشتهی تحریر درآورده است اشاره کرد. اسپنسر جانسون در کتابهایش همیشه برای مسائل پیچیدهی زندگی راه حلهای ساده پیشنهاد کرده و همچنین این مسئله باعث شده است که کتابهای او به بیش از ۲۶ زبان زنده دنیا ترجمه شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفته شود.
جملات برگزیده از کتاب (صوتی) قلهها و درهها
– قلهی شخصی همان غلبه بر ترس است.
– راه خروج از دره را زمانی پیدا میکنی که متفاوت ببینی.
– وقتی زمانهای خوب خود را خردمندانه مدیریت کنی و قدر آنها را بدانی میتوانی زمانهای بد کمتری داشته باشی.
– هنگامی که در قله هستی از این باور بپرهیز که اوضاع از آنچه هست، بهتر است. و هنگامی که در درهای، اوضاع را بدتر از آنچه هست نبین.
– تو نمیتوانی همیشه بر رخدادهای بیرونی تسط داشته باشی، ولی میتوانی با آنچه انجام میدهی اختیار قلهها و درههای درونیات را در دست بگیری.
آنچه در کتاب صوتی قلهها و درهها میشنویم :
مرد جوان وقتی به درهای که در آن زندگی میکرد، بازگشت، به یاد آورد که در گذشته چگونه در چمنزار میایستاد و در آن قلهی بلند و دور چشم میدوخت و دربارهی یافتن راهی متفاوت برای زندگی در آنجا رویاپردازی میکرد. وجودش از احساس هیجان لبریز شد. او به راستی تا قله بالا رفته و درست همانگونه که امید داشت دیدی بهتر یافته بود. اکنون مشتاق بود تا با نگرش تازهاش به سر کار خود بازگردد.
کتاب صوتی قلهها و درهها (Peaks and valleys) از سری کتابهای رواشناسی و خودیاریست که در آن کشف خواهید کرد: زودتر از دره بیرون بیایید و مدتی طولانیتری قدم بزنید و قلههایی زیاد و درههایی کم داشته باشید.
عنوان فصلهای این کتاب عبارتاند از: «احساس افسردگی داشتن در دره»، «یافتن پاسخها»، «از یاد بردن»، «آرمیدن»، «آموختن»، «دریافتن»، «سهیم بودن»، «به کار گرفتن شیوهی قلهها و درهها» و «لذتبردن از قله».
قلهها و درهها به شما میآموزد که چگونه اشتباهاتی که در موقعیتهای خوب زندگی انجام میدهید، فردای بد زندگیتان را میسازد. همینطور از اقدامات عاقلانه در وضعیتهای بد میگوید که میتواند لحظههای خوبی را در آینده برایتان رقم بزند.
داستان کتاب حاضر درباره مرد جوانی است که در درهای روزگار میگذراند و از زندگی خود راضی نیست، تا اینکه با پیرمردی روبرو میشود که بر فراز قلهای زندگی میکند. این آشنایی شرایط زندگی و کار جوان را برای همیشه تغییر میدهد. سرانجام، او درمییابد که چگونه با بکارگیری اصول ارزشمند پیرمرد و ابزارهای عملی، در دورانهای خوب و بد به آرامش و موفقیت بیشتری دست یابد. کتاب قلهها و درهها ابتدا اشاره میکند که او هنگامی که جوانتر بود، در آن دره احساس خوشحالی میکرد. در چمنزارهایش به بازی مشغول میشد و در رودخانهاش شنا میکرد. آن دره تنها جایی بود که او میشناخت و چنین میاندیشید که همه زندگیاش را در آنجا خواهد گذراند.
اما پس از آن جوان دلتنگ میشود و نویسنده سعی میکند که علل این کسالت جوان را روشن نماید، او همچنان که بزرگتر میشد بیشتر درمییافت که بسیاری از چیزهایی که فکر میکرد درست است اکنون نادرست به نظر میرسند. او از اینکه پیش از این متوجه این همه چیزهای نادرست در دره نشده بود دچار حیرت و شگفتی میشود.
بخش اعظمی از رویدادها و پدیدههایی که در زندگی ما وجود دارند، بیرون از اراده و کنترل ما هستند و بر زندگی ما تاثیر میگذارند، اما واکنش به آنها در اراده و کنترل ماست. بنابراین، میتوان گفت که راز بزرگ موفقیت و شکست، شادی و ناشادی، توسعه و عقبماندگی، نیکفرجامی و بدفرجامی ما انسانها در چگونگی برخورد ما با عوامل بیرونی نهفته است. از سوی دیگر، مجموعه رفتارها و عملکرد ما در کار و زندگی، از باورهایمان نشات میگیرند. اگر با ارزیابی مداوم باورهایمان بتوانیم آنها را آگاهانه شناسایی کنیم و در راستای بهتر زندگی کردن، تغییر دهیم.
در بخشی از کتاب صوتی قلهها و درهها میشنویم:
لحظهای سکوت کرد و بعد گفت، «بهتر نیست اول بپرسم تو چرا میخواهی این داستان را برایت تعریف کنم؟» مایکل با اکراه توضیح داد که در شغلش احساس امنیت نمیکند و اوضاع زندگی خانوادگیاش هم چندان خوب نیست. لازم نبود بیشتر توضیح بدهد. آن ناراحتی او را درک کرد و گفت، «به نظر میرسد تو بیش از من به این داستان نیاز داری.» او گفت در صورتی داستان را برای مایکل تعریف میکند که اگر به نظرش ارزشمند و مفید بود، آن را برای دیگران نیز تعریف کند. مایکل این شرط را پذیرفت و آماده شد تا داستان را بشنود.
او گفت، «من یاد گرفتم که اگر بخواهی برای سالم عبور کردن از فراز و فرودهای زندگی از این داستان استفاده کنی، باید با تمام وجودت به آن گوش دهی و داستان را با تجربههای خودت بسنجی تا ببینی کدام قسمت از آن در مورد تو صدق میکند. در این داستان، پیامها اغلب تکرار میشود، هرچند در بعضی موارد، کمی تفاوت دارد.» مایکل پرسید، «چرا تکرار میشود؟»
او پاسخ داد، «خب، در مورد من، باعث شد آنها را راحت تر به خاطر بسپارم و با یادآوری شان، بیشتر از آنها استفاده کنم.» بعد افزود، «من نمیخواهم تغییر کنم، بنابراین باید بعضی از نکات را بارها بشنوم تا آنها در ذهن ایرادگیر و بدگمانم باقی بمانند و در عمق وجودم نفوذ کنند. من بعد از فکر کردن و تامل بسیار در مورد این داستان، به این نتیجه رسیدم، ولی تو میتوانی نحوهی استفاده از این داستان را خودت کشف کنی.»
مایکل پرسید، «آیا تو واقعاً معتقدی که یک داستان میتواند چنین تغییرات بزرگی ایجاد کند؟ من که مطمئن نیستم.» او پاسخ داد، «با شنیدن این داستان چه چیزی را از دست میدهی؟ تنها چیزی که میتوانم به تو بگویم، این است که این داستان تاثیر شگفتانگیزی بر زندگی من گذاشت.» او در ادامه گفت، «بعضی از آدمها از این داستان چیز زیادی دستگیرشان نمیشود، اما برخی دیگر، درسهای بسیاری از آن میآموزند! بنابراین نه خود داستان، بلکه برداشت تو از آن، مهم است. این هم به خودت بستگی دارد.»
پیش از داستان
غروبی بارانی در نیویورک، مایکل براون باعجله به ملاقات کسی رفت که یکی از دوستانش گفته بود برای رهایی از روزهای سخت زندگیاش، میتواند به او کمک کند. وقتی وارد رستوران کوچک شد، نمیتوانست تصور کند که چندساعتی که پیش رو دارد، چقدر برایش مفید و باارزش خواهد بود. مایکل با دیدن آن کار، تعجب کرد. او شنیده بود که آن اوضاع بدی دارد و حدس میزد آثار سختیهای زندگی را در چهره او خواهد دید. ولی آن سرزنده و پرتوان به نظر میرسید. مایکل پس از احوال پرسی گفت، «شنیده بودم روزهای بدی را پشت سر گذاشتی، اما برخلاف شنیدههایم، امروز شاد و سرحال به نظر میرسی.» آن گفت، «درست متوجه شدی. حتی بهرغم آن روزهای بد. اکنون اوضاع زندگی و کارم خوب است. من در آن دوران بحرانی آموختم که از روزهای بد زندگیام چگونه استفاده کنم». مایکل که گیج شده بود، پرسید، «چطور؟» «خب، در مورد کارم، تصور میکردم بخشی که در آن کار میکنم، عملکرد خوبی دارد، درحالیکه اشتباه میکردم. ما ابتدا موفق و بسیار مغرور بودیم. پیش از آنکه بتوانیم این مشکل را تشخیص دهیم، شرکتهای دیگر از این فرصت استفاده کرده و خیلی بیشتر از ما پیشرفت کرده بودند. رئیسم خیلی عصبانی بود. آنوقت بود که من احساس اندوه و ناتوانی کردم و برای سروسامان دادن اوضاع در کوتاهترین زمان ممکن، فشار بسیاری را تحمل و روز به روز بیشتر احساس تنش میکردم.» مایکل پرسید، «بعد چه شد؟» آن گفت، «سال گذشته، یکی از همکاران خوبم که احترام بسیاری برای او قائلم، داستانی را برایم تعریف کرد که نگرشم را در مورد روزهای خوب و بد زندگی تغییر داد و به همین دلیل، کارهایی که امروز انجام میدهم، در مقایسه با قبل، متفاوت است. آن داستان به من کمک کرد آرامتر و موفقتر باشم؛ چه کارهایم خوب پیش برود یا نه. نگرشی را که در زندگی شخصیام برگزیدهام، هرگز از یاد نمیبرم!» مایکل پرسید، «آن داستان چه بود؟» آن لحظهای سکوت کرد و بعد گفت، «بهتر نیست اول بپرسم تو چرا میخواهی این داستان را برایت تعریف کنم؟» مایکل با اکراه توضیح داد که در شغلش احساس امنیت نمیکند و اوضاع زندگی خانوادگیاش هم چندان خوب نیست. لازم نبود بیشتر توضیح بدهد. آن ناراحتی او را درک کرد و گفت، «به نظر میرسد تو بیش از من به این داستان نیاز داری.» آن گفت در صورتی داستان را برای مایکل تعریف میکند که اگر به نظرش ارزشمند و مفید بود، آن را برای دیگران نیز تعریف کند. مایکل این شرط را پذیرفت و آماده شد تا داستان را بشنود. آن گفت، «من یاد گرفتم که اگر بخواهی برای سالم عبور کردن از فراز و فرودهای زندگی از این داستان استفاده کنی، باید با تمام وجودت به آن گوش دهی و داستان را باتجربههای خودت بسنجی تا ببینی کدام قسمت از آن در مورد تو صدق میکند. در این داستان، پیامها اغلب تکرار میشود، هرچند در بعضی موارد، کمی تفاوت دارد.» مایکل پرسید، «چرا تکرار میشود؟» آن پاسخ داد، «خب، در مورد من، باعث شد آنها را راحتتر به خاطر بسپارم و با یادآوریشان، بیشتر از آنها استفاده کنم.» بعدی شده افزود، «من نمیخواهم تغییر کنم، بنابراین باید بعضی از نکات را بارها بشنوم تا آنها در ذهن ایرادگیر و بدگمانم باقی بمانند و در عمق وجودم نفوذ کنند. من بعد از فکر کردن و تامل بسیار در مورد این داستان، به این نتیجه رسیدم، ولی تو میتوانی نحوهی استفاده از این داستان را خودت کشف کنی.» مایکل پرسید، «آیا تو واقعا معتقدی که یک داستان میتواند چنین تغییرات بزرگی ایجاد کند؟ من که مطمئن نیستم.» آن پاسخ داد، «با شنیدن این داستان چه چیزی را از دست میدهی؟ تنها چیزی که میتوانم به تو بگویم، این است که این داستان تاثیر شگفتانگیزی بر زندگی من گذاشت.»
کلام پایانی
امیدوارم که از گوش دادن به این کتاب لذت ببرید و آموزش های لازم را فرا بگیرید ، همچنین شاید آموزش زیر مورد پسند شما باشد :
اطلاعات بیشتر ... | |
---|---|
پسوند فایل | mp3 |
قابلیت ویرایش | ندارد |
فرمت فایل | فایل صوتی |